در رابطه با عواملی که درپیشرفت شما مؤثر است باید ابتدا معنی پیشرفت مشخص گردد. در فرهنگ لغت فارسی عمید آمده که پیشرفت، اسم مصدر بوده و به معنای پیش رفتن، پیشروی، جلو رفتن، پیروزی و ترقّی است. پر واضح است که مسیر پیشرفت باید به سوی هدفی باشد. برخی افراد پول، شهرت، مادیّات و مسائلی از این قبیل را به عنوان هدف برگزیده اند؛ لذاست که مثلاً قبولی در دانشگاه، ارتقای رتبه حقوقی، اخذ سمت مدیریت یک مجموعه و ... را به عنوان پیشرفت قلمداد مینمایند؛ زیرا آنها را ولو یک گام به خواسته و هدف خود نزدیک میسازد.
جالب است علیرغم اینکه باید وقتی فردی به هدف میرسد دچار آرامش گردد ولی این افراد به هدف خود میرسند، انگار باز گمکردهای دارند و هنوز ناقصند.
بر اساس جهان بینی صحیح و اسلامی، ترقی و پیشرفتی مناسب است که در مسیر «کمال انسانی» باشد. از دیدگاه اسلام، کمال نهایى آدمى، نقطهاى است که کمالى فراتر از آن براى انسان متصور نباشد و آن رسیدن به بالاترین، نابترین و پایدارترین لذّت است که با «قرب الهى» حاصل مىشود. پیشرفتی مناسب است که در گرو شناخت درست جنبههاى وجودى آدمى ،واقعیتهاى هستى و شکوفاسازى حداکثرى استعدادهاى وى که در گرو شناخت خود، خدا، دیگران و طبیعت درجهت رسیدن به برترین و پایدارترین کمالات انسانى یعنى قرب الهى است ، حاصل شده باشد. این مقصد، برترین مصداق خودشکوفایى و آخرین کمالى است که براى انسان قابل کسب است؛ زیرا حقیقتى بىنهایت و جامع تمام ارزشها و هدف نهایى(به معناى حضور خدا در متن زندگى) است. پیشرفت اساسی به سوی کمال ، بر اساس واقعیتهاى وجودى انسان و ارزشهاى متعالى و قابل حصول و از طریق کسب هدفهاى واسطه در ارتباط انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت است که در ادامه بدان اشاره می گردد.
هدفهاى واسطه در رابطه با خدا عبارتند از: معرفت خدا، ایمان به او، تقواى الهى، عبودیت، احساس تکلیف و شکرگزاری که هر کدام از این هدفها، آدمى را در رسیدن به قرب الهى یارى مىرسانند.
هدفهاى واسطهاى در زمینه ارتباط انسان با خود با توجه به جنبههاى شناختى، گرایشى و غریزههاى حیوانى در انسان، بدین گونه قابل بیان است:
الف) در بعد شناختی؛ پرورش قوه عقل، فراگیرى دانشها و معارف، تعالىاندیشه و خودشناسی.
ب) در بعد گرایشی؛ پرورش حس حقیقتخواهى، خداجویى، فضیلتطلبى و گرایش به جاودانگى، کمالجویى و زندگى اجتماعى، زیبایى و کسب دیگر فضیلتهاى کمالبخش گرایشی.
ج) در جنبههاى مشترک میان انسان و حیوان؛ هدایت و تعدیل گرایشهاى مشترک (گرسنگى، تشنگى، خواب، میل جنسی).
هدفهاى واسطهاى در زمینه ارتباط انسان با دیگران عبارتند از: پاسداشت حقوق برترین اسوههاى الهى، معلم، شاگرد، زمامداران جامعه، والدین، همسر، فرزند و دیگران و ارتباط سازنده، کمالبخش و توأم با نیکى با آنها. در واقع میبینید که با توجه به این دیدگاه توجه به روحیه ایثار و از خود گذشتگی، خود یکی از عوامل مهم ایثار شناخته شده است.
هدفهاى واسطه در زمینه ارتباط انسان با طبیعت برای رسیدن به پیشرفت نیز شناخت و بهرهبردارى بهینه از طبیعت است (رجبى، محمود، انسانشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره، قم: 1380، ص 222 – 226)
در نتیجه در راه پیشرفت، توجه به هر دو بعد جسمانی و روانی خود به نوعی توجه به همه ابعاد رشد است. و زمانی انسان در همه ابعاد رشد مینماید که به آنچه در رسیدن به این هدف نیاز است بپردازد. در رابطه با پرداختن به ابعاد رشد در انسان باور هر مسلمان معتقدی بر این است که آن چه در راستاى هدایت انسان لازم است باشد، در کتاب گفتار و روش زندگى معصومین آمده است. به طور مثال ما به توضیح یک روایت از امام کاظم(ع) بسنده مینماییم که فرمود: سعى کنید اوقات خود را به چهار قسمت کنید: «زمانى براى مناجات با خدا، زمانى براى کسب و کار، زمانى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى که عیبهایتان را به شما گوشزد مىکنند و در باطن، خیرخواه شما هستند و زمانى براى بهرهمند شدن از لذتهاى غیرحرام». (بحارالانوار، ج 78، ص 321، ح 18) با توجه به این فرمایش می توان گفت فردی به همه ابعاد خود توجه نموده است که به این چهار حیطه توجه نماید (1.عبادت 2.کسب و کار(برای دانشجو تحصیل) 3.روابط با دیگران 4. تفریح سالم).نکته دیگر اینکه همین ساعت آسایش است که موجب استفادهى بهینه از بقیه ساعات مىشود، هم عبادت را نشاط مىبخشد، هم مانع اشتباه در محاسبه نفس مىشود و هم قوه تفکر را از خطا باز مىدارد و هم نیروى لازم را براى فعالیت و کار فراهم مىسازد. با توجه به این مقدمه به بررسی چهار حیطه می پردازیم.
محور اول: عبادت: نکته اساسی در این مورد توجه و مراقبت است که در عرفان تعبیر به مراقبه و محاسبه می شود. یعنی اینکه در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر واجب است حتما انجام دهید اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید. اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد اولاً انسان به حرام نمىافتد و نیز واجبى از او ترک نمىشود.
ثانیا: انسان را از غفلت شبانهروزى مىگیرد. ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت خود عبادت به حساب مىآید مىتوان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مىتوان با قصد قربت آنها را عبادى کرد. مثلاً خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و... شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه طول روز را خوب انجام داده یا نه. اگر خوب انجام داده و نه تنها در اول هر کارى مراقبهاش را انجام داده بلکه آن کار را طبق مراقبه انجام داده، مثلاً اگر در اول فهمید فلان کار حرام است در عمل هم آن را ترک کرده یا اگر در اول فهمید واجب است در عمل آن را انجام داده اینجا شکر خداى را هر چند زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علتیابى کند تا به مرور نقصها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سالها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات مىباشد.
حضرت امیر علیه السلام مىفرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم» (همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مىکند پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد (ولى او انسان را رها نمىکند و) او انسان را به سمت گناهان مىکشاند)، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سر الاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 305، روایت 20). بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسىترین دستورات اخلاقى و سازنده مىباشد.از عمده واجبات نماز اول وقت است؛ اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید.
روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام صادق(ع) مىفرمایند: «لکل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من علة و انما جعل آخرالوقت للمریض والمعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفوالله» (براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را دربردارد ولى آخر وقت عفو خدا را)، (میزانالحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390). از دیگر مسائل در این بخش، پرداختن به مستحبات نشاطآور است؛ از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاطآور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاطبخش و حالآور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
نکته دیگرتوسل به ائمه معصومین(ع): گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین(ع) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید. از نکات مهم در ایجاد انگیزه و پیشرفت و انتخاب راه عاقلانه، زیارت اهل قبوراست؛ هفتهاى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و اگر وقت خلوتى را انتخاب کنید تا تأمل بیشترى کنید و گذرا بودن دنیا بیشتر در دلتان جا افتد خیلى بهتر است هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکر آخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
محور دوم: کسب و کار: یکی از ابعاد مهم رشد ، تلاش جهت کسب معاش است ودر زمان دانشجویی همان کسب دانش است که در راه بالا بردن بعد شناختی صورت می گیرد. اگر شرح حال زندگانى مردان بزرگ و خلاّق روزگار را مورد مطالعه و بررسى قرار دهیم. خواهیم دید که تلاش در راه تحصیل دانش، چه میزان در سعادت و نیکبختى جامعه و جاودانگى آنان تأثیر داشته است. در گذشته دانشمندان بزرگى نظر ادیسون، مخترع برق و گالیله، مخترع تلسکوپ و کاشف مسایل مهمى در علم هیئت و رازى کاشف الکل و هشام در علم شیمى و گوتمبرگ مخترع چاپ و... گامهاى مؤثرى در راه رفاه، آسایش و خدمت بشر برداشتهاند. بنابراین، اساسىترین وظیفهى دورهى دانشجویى، تلاش بىحد و اندازه در مسیر کسب سرمایهى دانش است و دانشجو باید تلاش کند تا سطح دانش خود را افزایش دهد و تحصیلات خود را در ترمهاى مختلف و مقاطع بالاتر و تخصّصىتر، بدون هیچ وقفهاى ادامه بدهد و هرگز این احساس را به خود راه ندهد که قادر به ادامهى تحصیل در مقاطع بالاتر نیست و در این خصوص با افراد آگاه مشورت کند.
محور سوم:ارتباط و روابط با دیگران: انسان برای دستیابی به اهداف خود، نیازمند است تا با سایر مردم سر و کار داشته باشد. البته برای اینکار،نمی توان از شیوه ای یکسان پیروی کرد. بلکه به تناسب ویژگیها و شرایط هر گروه از افراد، باید روشهای جداگانه ای انتخاب نمود.اما همواره به یاد داشته باشیم، تنها عامل ثابتی که در تمام ارتباطات با دیگران، نتیجة مطلوب به بار می آورد شخص شما هستید. گام اصلی به منظور ارتباط با مردم، ارزیابی دیدگاه خودتان ،نسبت به دیگران است. هر یک از افراد، دربارة کسانی که در کنارشان، کار و فعالیت می کنند؛ دیدگاه خاصی دارند. البته دیگران نیز از همین وضعیت برخوردارند و برای خود، دیدگاه خاصی نسبت به بقیة مردم دارند. بدیهی است که رفتار متقابل شما با دیگران، شیوه ای است که بر اساس آن، دیدگاههای متفاوت شکل می گیرد. به بیانی ساده تر، ممکن است خود را این گونه ارزیابی کنید: من خوب نیستم،دیگران خوب هستند. من خوب نیستم،دیگران هم خوب نیستند. من خوب هستم، دیگران خوب نیستند. من خوب هستم، دیگران هم خوب هستند. انتخاب هر یک از این دیدگاهها نوع ارتباط با دیگران را مشخص می کند. بی شک چهارمین دیدگاه بهترین و موثرترین نگاه به خود و دیگران است.این دیدگاه باعث می شود خود را کمتر از دیگران و یا دیگران را بیشتر از خود ندانشته و یک ارتباط دوسویه برقرار شود. نکته مهم این است که کسی در ارتباط برقرار نمودن موفق تر است که روابط عمومی قوی تری داشته باشد، برای داشتن یک روابط عمومی قوی باید به چه نکاتی بیشتر توجه کرد؟ قطعاً نکاتی از قبیل: تمرین گوش کردن فعال- همدلی کردن- درک احساسات طرف مقابل- کمتر صحبت کردن و بیشتر گوش دادن- تماس و ارتباط به صورت چهره به چهره- ارسال درست پیام- در نظر گرفتن شرایط پیام گیرنده- محتوای پیام و ... . بهطور کلی برای ایجاد یک ارتباط سالم و موثر باید نکاتی را رعایت نمود:
· شناخت خصوصیات فردی مخاطب: در هر ارتباطی باید برای ایجاد وحفظ رابطه توجه به خصوصیات فردی مخاطب داشته باشیم. دانستن این خصوصیات به ما کمک می کند تا بتوانیم شرایط مخاطب را درک نموده و متناسب با آن رفتار نماییم. مثلا دانستن اینکه مخاطب، فردی درونگرا یا برونگرا است، صبور یا تکانشی است و ... نحوه آغاز ، ادامه و تصمیم گیری در مورد مخاطب را برای ما مشخص می کند.
· شناخت کنش ها و واکنش ها: هنگام ارتباط، غیر از الفاظی که بین دو نفر رد و بدل می شود علایم غیر کلامی هم وجود دارد مانند ژست ایستادن، واکنشهای صورت ( چشم،ابرو)، لحن صحبت و ... لذا باید در یک ارتباط علاوه بر استفاده ازکلمات مناسب از واکنش های غیر کلامی نیز استفاده نموده و توجه به آنها داشته باشیم و بازخورد کلام خود را در واکنش های غیر کلامی مخاطب پیدا نماییم. لذا ارتباطات چهره به چهره موثرتر از رابطه غیر حضوری می باشد.
· شناخت ریشه ها، تفاوت ها واختلاف ها: برای رهبری درست یک ارتباط لازم است تا تفاوتهای خود را شناسایی و در یک حد تعادل آنها را نگه داریم. یعنی به یک توافق و تفاهم نسبی برسیم. مثلا اگر این امر در ارتباط زن ومرد رعایت شود بسیاری از اختلافات تمام شده و ادامه پیدا نمی کند. زیرا آنها به این امر آگاه هستند که زن و مرد از لحاظ روانی تفاوتهایی با هم دارند و باید رعایت گردد.
· تقویت روحیه و جلب رضایتمندی افراد: یکی از نشانه های ارتباط خوب و موثر احساسی است در حین و پایان یک ارتباط بوجود می آید. لذا برای ایجاد و ادامه یک ارتباط باید سعی کنیم هر دو طرف ارتباط از وجود چنین رابطه ای احساس رضایتمندی نمایند.
محور چهارم: تفریحات سالم: توجه به این نکته مهم است که انسان وقت خود را طوری صرف نماید که بی جهت هدر نداده باشد زیرا منظور از تفریح این است که انسان خود را از لحاظ روحی آماده نماید تا دیگر جنبه های زندگی را بهتر انجام دهد. اگر جوانى، بهار عمر است، وقت سرمایهى همه فصول عمر است. و به تعبیرى، وقت طلاست بلکه وقت فراتر از طلا و طلاساز است. پروین اعتصامى، در باب ارزش وقت چنین مىسراید: گهر وقت، بدین خیرگى از دست مده/ آخر این درّ گرانمایه، بهایى دارد. از منظر دین نیز، اولین پرسشهایى که در قیامت از انسان مىشود از چند چیز است از جمله: از عمرش که در چه راهى فنا کرده است، از جوانی که در چه چیزى گذرانده است، از مال که از چه طریقى بدست آورده است، از محبّت اهل بیت (خصال صدوق، ج 1، ص 253). با نگاهى اجمالى به سخن گرانسنگ معصومین(ع)، جایگاه و اهمیت دو سرمایهى جوانى و عمر، به خوبى، آشکار مىشود و هر کس که بتواند در دریاى زندگى شنا کرده و این دو گوهر گرانبها را صید کند، قطعا به ساحل نجات و رستگارى دست خواهد یافت. بزرگان چون چنین بودند، گشتند آنچنان. البته در ارج گذارى به وقت، علاوه بر وقت خویش باید براى وقت دیگران نیز ارزش قایل شد، و همهى این مراحل به سرانجام نمىرسد مگر این که فرهنگسازى کنیم و همگان به این نکته برسند که وقتسوزى، گناهى است بس بزرگ و نابخشودنى، و این شعار جا بیفتد که: وقتسوزى یعنى خودسوزى.
روانشناسان نیز در این مورد راه حلهایی را ارائه کردهاند که به ذکر شاهدی از آن بسنده مینماییم. این گروه گویند تکرار چند جمله ساده میتواند از عوامل پیشرفت شخص در کارهایش باشد، که عبارت است از:
«من میتوانم، پس انجام میدهم»: معمولاً تزریق عوامل محرک به فرد برای فرار از بحران و رسیدن به مرحلهای که آن را موفقیت مینامیم، مهمترین قسمت کار هر فرد است. بیان جملاتی همچون «میتوانم، پس حتماً میتوانم انجام دهم» دارای اعجاز نهفتهای هستند که هر فرد را در هر مرحله از خود دگرگون کرده و بیش از پیش مصمم میسازد.
«هرگز رهایش نمیکنم»: بیشک هیچ فردی نمیتواند همواره در انجام امور مورد نظر موفقیت و کامیابی را در مرحله نخست و اولین آزمایش تجربه کند پس اعتقاد به جمله «هرگز رهایش نمیکنم» میتواند سرآغاز محکمی برای بازگشت به چرخه تلاش و آزمایش دوباره امور باشد.
«از دیگران یاد میگیرم»: این یادگیری میتواند شامل دو بخش عمده باشد؛ نخست یادگیری و بهنوعی عبرت از خطاهای دیگران و دوم یادگیری و الگوبرداری از موفقیتهای آنان. چهبسا در گوشهگوشه شکست آنها نکات راهنماگونهای برای رهنمون ساختن شما به سوی موفقیت وجود داشته باشد. الگوبرداری از موفقیت آنها نیز میتواند سوقدهنده شما به سکوهای برتر زندگی تلقی شود.
«میپذیرم که اشتباهاتی داشتهام»: خیلی جالب است وقتی قبول میکنید که اشتباهاتی در زندگی داشتهاید. بیشتر از هرکسی به خود کمک کردهاید که در کمترین مدت، قدم در راه اصلاح اشتباهات و رسیدن به کامیابی بردارید. چهبسا مقاومت بتواند کامیابی شما را به تاخیر بیندازد.
منابع بیشتری که میتوانید جهت مراجعه و مطالعه به آنها رجوع کنید عبارت است از: درى مخفى به روى موفقیت، فلورانس اسکاول شاین، ترجمه شهلا المعى. جادوى مدیریت، پرمودیترا و دیپاک ماهندرو، ترجمه مهدى قراچه داغى. تجسم خلاق، شاگتى گواین، ترجمه گیتى خوشدل.